القای تفکر غرب به نوجوانان ایرانی در قالب رمان های ترجمه شده
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۱۸۰۲
سلیمانی در جلسه نقد کتاب «دختری که ماه را نوشید» ضمن اشاره به ماجراپردازی خوب داستان، ضعف خدا باوری و فرد گرایی مفرط را از ایرادهای محتوایی این اثر دانست.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان، جلسه نقد رمان «دختری که ماه را نوشید» به همت کتابخانه 22 بهمن بندرکیاشهر و با همکاری کانون ادبی راوی استان گیلان برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کتاب که برای رده سنی نوجوانان و حول محور مضامینی همچون جادو و جادوگری، محبت، توجه به خانواده، مهر مادری و دوران بلوغ و ویژگی های آن نوشته شده است توسط فروغ منصورقناعی_ ترجمه و انتشارات پرتقال آن را به چاپ رسانده است.
در این جلسه فاطمه فتحی فر - مجری کارشناس - با اشاره به اینکه در سال های اخیر کتاب ها و سریال های غربی به خصوص آمریکایی زیادی برای نوجوانان حول محور ژانرهای ترسناک، جادو و جادوگری نوشته و ساخته شده است گفت: آیا علت این امر براساس مخاطب شناسی و استفاده از روحیه کنجکاو و بی باک نوجوانان است یا اندیشه و ایدئولوژی خاصی پشت آنها نهفته شده است؟!
وی همچنین با بیان اینکه نویسنده کتاب، مادر ۳ فرزند است و این تجربه زیسته در داستان او کاملا هویدا است افزود: چند زن به عنوان مادر در این داستان با همان ویژگی های دلسوزی، فداکاری، حمایتگری، دغدغه مندی نسبت به آینده فرزندان حضور دارند. این رابطه عمیق مادر و فرزندی را نویسنده به درستی به تصویر کشیده است.
سمیه سلیمانی- نویسنده و منتقد مهمان در این نشست با بیان اینکه، قطعا دید من به اینگونه داستان ها و سریال ها با دید یک نوجوان فرق دارد و شاید آنها یک همزاد پنداری با شخصیت های رمانها یا سریالها می کنند. اما من به عنوان یک مادر که دختر نوجوان دارم می توانم بگویم که ویژگی های نوجوانی، اینگونه هیجانات را می طلبد.
وی افزود: هیجانی که نیاز به زحمت زیادی نداشته باشد و جادو از این جنس هیجانات است.
سلیمانی تصریح کرد: در کتاب «دختری که ماه را نوشید»، دختری با قدرت های جادویی به اسم "لونا" نقش آفرینی می کند که وقتی راه می رود، از رد پایش گل می روید و او با یک نگاه می تواند هیولا را تبدیل به خرگوش کند. اینها رویدادهایی هستند که سریع اتفاق می افتند و مستلزم گذشت زمان و مستلزم صبوری نیستند.
وی با تاکید به اینکه، نوجوانان ما اهل اندیشه، تفکر و تعقل هستند اما بنا بر ویژگی های سنی و فیزیولوژی، اهل صبوری نیستند اظهار کرد: برای همین جادو در این سنین پذیرفته می شود و برایشان جذاب است که چقدر خوب همه چیز به زودی و آسانی تغییر می کند.
سلیمانی در ادامه راجع به تحلیل فنی این کتاب نیز بیان کرد: به لحاظ فرم داستان نویسی نمی توانیم به این کتاب اشکال وارد کنیم چون ما یک کتاب ترجمه شده را خوانده ایم و ممکن است نوع نگارشی که در کشور ما اشتباه دانسته می شود در فرهنگ آنها یک سبک نویسندگی باشد ولی اگر بخواهیم سختگیرانه به آن نگاه کنیم، این کتاب اشکالات فرمی هم دارد.
وی اضافه کرد: به نظرم داستان شروع مناسبی نداشت و مخاطب را سردرگم می کرد، معرفی شخصیت ها در ابتدای داستان به آرامی صورت می گیرد و این شخصیت پردازی به حوصله و با جزئیات مخاطب را خسته می کند.
سلیمانی با اشاره به اینکه داستان، مضمون خاصی همراه با جذابیت و ماجراپردازی داشت اما در روند داستان اطاله کلام هم مشاهده می شود افزود: ما در روند داستان فضاسازی خوبی را شاهد بودیم، حالا اگر جمله پردازی و اشتباهات ترجمه را کنار بگذاریم، چون توصیف مکان ها دقیق و به جا است و من به عنوان مخاطب می توانستم مکان ها را تصور کنم. مثلا در خانه زان، جادوگر مهربان، آن امنیت و آرامش را درک می کردیم.
وی تصریح کرد: در انتهای داستان هم به فراخور روند آن، ضرب آهنگ داستان تند می شود و نوعی بی قراری را به خوبی به خواننده القا می کند.
سلیمانی با اشاره به اینکه ما مادرانگی را در همه جای کتاب می بینیم و از آن لذت بردیم خاطر نشان کرد: من به عنوان یک مادر، احساس جاری در داستان برایم باورپذیر بود.
وی همچنین در رابطه با تحلیل محتوایی کتاب نیز گفت: ما در این داستان با یک شهر رو به رو بودیم، شهری که در ابتدا خیلی برای ما واضح و روشن نبود که در آن چه می گذرد و فقط می دانستیم عده کمی از شهروندان آن با عنوان «انجمن بزرگان» و «خواهران ستاره» در آنجا زندگی می کنند و به بقیه شهروندان زور می گویند اما، رفته رفته در روند داستان متوجه شدیم که آنجا شهری تیره و تار با مردمانی غمگین است که سال ها بی چون و چرا قوانین جبر گونه حاکمان را اجرا کردهاند و در این میان فقط چند نفری بودند که اهل فکر و تعقل بودند که از قضای روزگار نوجوان بودند.
سلیمانی در ادامه افزود: در این داستان نگاه های جدیدی نسبت به جادوگر، هیولا، مرداب و اژدها برای خواننده به تصویر کشیده شده است، مثلا مرداب در نگاه ما آبی راکد است و رنگ و بوی ناخوشایندی دارد اما در این داستان نویسنده آن را شاعرانه توصیف کرده است.
وی گفت: جادوگر، هیولا و اژدها در ظاهر چیزهای بدی هستند ولی در این داستان، آنها در امنیت و آرامش توانستند در عین زیبایی ظهور کنند و در واقع «کلی بارن هیل» ما را از ظواهر به باطن سوق می دهد که این موضوع یکی از نکات اخلاقی کتاب بود که هیچ چیز را از روی ظاهر نپذیریم.
سلیمانی بیان کرد: از طرفی ما در داستان گروهی به عنوان «خواهران ستاره» را داریم که اسم وسوسه انگیز و قشنگی دارند اما در نهایت موجودات بدجنسی هستند. از طرف دیگر جادوگر یک انسان مهربان است و هیولا و اژدها نیز کاراکتری مثبت دارند، اگر چه در ظاهر مثبت نیستند.
این منتقد با تاکید به اینکه سکون، رشدی برای ما نمی آورد چرا که رشد مستلزم حرکت است تصریح کرد: در این داستان رشد و حرکت برای چند شخصیت از جمله برای جوانی به اسم «آنتین» با پیگیری حرفه ای که به آن علاقه داشت اتفاق افتاد، او کسی بود که قانون جبر گونه حاکم بر شهر را نپذیرفت و تلاشش برای رهایی از مشکلات قابل تحسین بود.
سلیمانی، توانمندی های فردی و درونی را در جای جای داستان زیاد دانست که یک حس توانمندی کاذب را به وجود می آورد و ادامه داد: توانمندی های فردی قابل انکار نیستند چرا که همه ما یک توانمندی درونی داریم و در حد فانتزی می توانیم این توانمندی ها را به طور اغراق آمیزی بزرگ بدانیم اما در زندگی واقعی افراد، چنین چیزهایی پذیرفتنی نیست.
وی گفت: ما در فرهنگ خودمان اعتقاد به یک «الله» داریم و معتقدیم که خدا یکی است و سبک زندگی موحدانه ای بر روح جامعه ما حاکم است اما روح حاکم بر کتاب روح اومانیستی و جادوگری است.
سلیمانی ادامه داد: ما با کتاب جذابی مواجهیم که ماجرا پردازی قوی، نکات اخلاقی و تربیتی، حرکت، رشد و امید دارد اما به طور ظریفی «خدا» از آن حذف شده است.
وی اظهار کرد: این در حالیست که دینداری یک مساله فطریست و این کتاب یک نوع از خود بیگانگی را به مخاطب نوجوان القا می کند که البته ابتلای غرب همین است.
سلیمانی با بیان اینکه غرب از مضامینی مثل جادو استفاده می کند چون می داند که انسان ها از لحاظ فطری به غیب گرایش دارند گفت: جادو از غیب می آید و از این رو برای ما ملموس نیست.
سلیمانی یادآوری کرد: ما در کشور خودمان موضوعات شبیه به این کتاب را به عالی ترین وجه داریم و استعدادهای بی شماری داریم که قطعا موج این دست کتاب ها نوجوانان ایرانی را با خود نمی برد.
وی گفت: اگر نوجوانان ما با نیت تعقل و تفکر این کتاب ها را بخوانند بدون شک می توانند آثاری مشابه اما هم جنس با فرهنگ خودمان خلق کنند.
در ادامه هر یک از حاضران که کتاب را خوانده بودند به بیان نظرات خود پرداختند. اکثرا معتقد بودند که موضوع داستان جذاب بوده است.
یکی از دختران نوجوان با بیان اینکه هنگام خواندن کتاب انسان ها همیشه به دنبال جایگزین بیرونی برای تخیلات درون کتاب هستند گفت: به نظرم شهر «پروتکتریت» تداعی گر محیطی غم آلود بوده، شهری که سیاه و به دور از هرگونه امید است.
نوجوان دیگری که شدیدا تحت تاثیر فضای غم آلود رمان قرار گرفته بود افزود: حسی عجیب همراه با ترس و کنجکاوی داشتم.
البته بعضی ها هم با چالش هایی روبرو بودند و می گفتند: داستان های پی در پی رشته ماجرای اصلی را پاره می کرد و مخاطب را از ماجرای اصلی به ماجرای دیگر می برد و این موضوع لذت ماجراپردازی کتاب را کم می کرد.
در پایان همه بر این نکته تاکید داشتند که یکی از درس های کتاب دوری از ظاهربینی و ظاهر گرایی بوده است.
گفتنی است، کانون ادبی راوی استان گیلان از آذر ماه سال ۹۹ فعالیت خود را آغاز کرده است و اعضای این کانون جمعی از بانوان ارزشی استان گیلان بوده که نگارش رمان، داستان کوتاه، جستار، یادداشت نقد کتاب و برگزیده شدن در جشنواره های استانی و کشوری را در کارنامه فعالیت های خود دارند.
پایان پیام/165منبع: شبستان
کلیدواژه: کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۱۸۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نگذاشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه یافت.
در سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور در سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید.
در سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
در سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفتهاست او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین دانشور هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد